به مناسبت ولادت امام حسین و امام سجاد علیهمالسلام، یه کتابچه تدارک دیدیم که تو بسته های کودکانه این عید گذاشتیم (اینجا کل بسته رو ببینید😉)

قصه هامون از روایات با سند معتبر اقتباس شدن و برای اینکه متنش برای بچه ها راحتتر درک بشه، جملات کودکانه تری انتخاب کردیم. قبل از ویرایش هر قصه متن
اصلی عربی روایات هم نگاه کردیم که از اصل روایت دور نشیم.

برای ذخیره تصاویر با کیفیت بیشتر، روی هر عکس بزنید.

نعمت باران

 در شهر کوفه، مدتی بود که باران نباریده بود. زمین های کشاورزی خشک شده بود و مردم نگران بودند. گروهی از مردم از امام علی علیه السلام خواستند تا برای باریدن باران دعا کنند. امام علی علیه السلام به پسرشان امام حسین علیه السلام گفتند: «پسرم شما دعا کن و از خدواند بخواه که باران بفرستد.» امام حسین علیه السلام سریع از جا بلند شدند، دستهایشان را برای دعا بالا بردند و گفتند: «خدایا به خاطر تمام نعمتهایت تو را شکر می‌کنم، اللهم صل علی محمد و آل محمد. ای خدای مهربان که همیشه برای ما برکت و رحمت می فرستی، برای ما باران بفرست تا موجودات تشنه سیراب شوند و زمین های کشاورزی که خشک شدند دوباره سرسبز و پربرکت شوند و همه خوشحال و شاد شویم. آمین یا رب العالمین» وقتی دعای امام حسین علیه السلام تمام شد، ابرهای بارانی زیادی در آسمان کوفه آمدند! باران شروع شد! همه مناطق اطراف شهر کوفه هم ازین باران بهره مند شدند، انقدر باران زیاد بود که رودها پر آب شدند و زمین‌های کشاورزی سیراب شد. مردم ازین نعمت خداوند خیلی خوشحال شدند.

منبع: بحالانوار ج۴۴، ص۱۸۷ (برای مشاهده صفحه ی کتاب کلیک کنید)

جاء أهل الکوفة إلى علی 7 فشکوا إلیه إمساک المطر ، وقالوا له : استسق لنا ، فقال للحسین  : قم واستسق فقام وحمد الله وأثنى علیه وصلى على النبی وقال : اللهم معطی الخیرات ، ومنزل البرکات ، أرسل السماء علینا مدرارا ، واسقنا غیثا مغزارا ، واسعا ، غدقا ، مجللا سحا ، سفوحا ، فجاجا تنفس به الضعف من عبادک ، وتحیی به المیت من بلادک آمین رب العالمین.

فما فرغ  من دعائه حتى غاث الله تعالى غیثا بغتة وأقبل أعرابی من بعض نواحی الکوفة فقال : ترکت الاودیة والآکام یموج بعضها فی بعض.

 

مهار کردن خشم و عصبانیت

روزى از روزها امام سجّاد علیه السّلام در کنار دوستان خود بودند. مردی نزدیک آنها آمد و حرف‌های بد و ناسزا به امام گفت. همه خیلی ناراحت و عصبانی شدند و منتظر بودند تا امام هم جواب حرف‌های بد او را بدهد. اما امام سکوت کرد و آن مرد هم رفت.
امام فرمود: «می خواهم به خانه آن مرد بروم و جوابش را بدهم، هرکس دوست دارد همراه من بیاید.» همه دوست داشتند بروند و جلوی مرد بی ادب از امام‌شان حمایت کنند. پس همگی راه افتادند. در راه امام سجاد علیه‌السلام آیه ای از قرآن را خواندند: «کسانی که در عصبانیت، خودشان را مهار می‌کنند و مردم را می‌بخشند. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» وقتى رسیدند و مرد فهمید که امام آمده تا جواب او را بدهد، خیلی ترسید. امام به او فرمود: «اى برادر! تو آمدی و به من حرف‌هایی زدی، اگر حرف بدی که گفتی در مورد من درست است، از خداوند مى خواهم که مرا ببخشد. و اگر درباره من درست نیست و اشتباه کردی، از خدا مى خواهم تو را ببخشد.»
 وقتی آن مرد چنین اخلاق زیبایی را از امام سجاد علیه السّلام دید، ایشان را بوسید و گفت: حرفهای بدی که زدم، در شما نبود و درباره خودم درست است، من را ببخشید.

منبع: ارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۴۵ (برای مشاهده صفحه ی کتاب کلیک کنید)

حدّثَنی محمّدُ بنُ جعفرٍ وغیرُه قالوا : وقفَ على علیِّ بنِ الحسینِ 8 رجلٌ من أَهلِ بیتهِ فأَسمعَه وشتمه ، فلم یکلِّمْه ، فلمّا انصرفَ قالَ لجلسائه : «قد سمعتم ما قالَ هذا الرّجلُ ، وأَنا أًحِبُّ أَن تَبلغوا معی إِلیه حتّى تَسمعوا رَدِّی علیه » قالَ : فقالوا له : نفعلُ ، ولقد کنّا نُحبُ أَن تَقولَ له ونَقولَ ، قالَ : فأخذ نعلیه ومشى وهو یقولُ : ( وَالْکَاظِمِیْنَ الْغَیْظَ وَالْعَافِیْنَ عَنِ الناس وَاللُّه یُحِبُّ الْمُحْسِنِیْنَ ) فعلمْنا أَنّه لا یقولُ له شیئاً ، قالَ : فخرجَ حتَّى أَتى منزلَ الرّجلِ فصرخَ به فقالَ : «قولوا له : هذا علی بنُ الحسینِ » قالَ : فخرجَ إِلینا ًمتوثّباً للشّرِّ ، وهو لا یشکُ أَنّه إِنّما جاءه مُکافِئاً له على بعضِ ما کانَ منه ، فقالَ له علی بنُ الحسینِ 8 : « یا أَخی إِنّکَ کنت قد وقفتَ علیّ آنِفاً فقلتَ وقلتَ ، فإِن کنتَ قلتَ ما فیَّ فأَستغفرُ اللهَ منه ، وِان کنتَ قلتَ ما لیسَ فیَّ فغفرَ اللّه لکَ » قالَ : فقبّلَ الرّجلُ ما بینَ عینیه وقالَ : بل قلتُ فیکَ ما لیسَ فیکَ ، وأَنا أحقُ به.

 

کمک به فقیران

امام سجاد علیه السلام شب‌ها بعد از اینکه افراد خانواده می‌خوابیدند، وضو می‌گرفتند و دو رکعت نماز می خواندند. بعد خورد و خوراکی که در خانه داشتند را در یک کیسه‌ی بزرگ می‌گذاشتند و از خانه بیرون می‌رفتند. کجا می‌رفتند؟ می‌رفتند دم در خانه‌هایی که آدم‌های فقیر زندگی می‌کردند. امام سجاد علیه السلام دوست داشتند با دست خودشان به خانواده های فقیر غذا بدهند تا گرسنه نباشند.
‎این کار هر شب امام سجاد علیه السلام بود. به طوری که خانواده‌های فقیر می‌دانستند هرشب کسی می آید و برایشان خوراکی می‌گذارد و آنها را خوشحال می‌کند. اما چون شب، هوا تاریک بود و آن زمان چراغ وجود نداشت، امام را نمی‌شناختند.
امام سجاد مهربان در خانه‌هایشان را می‌زدند و با لحنی دلنشین و مهربان می‌گفتند غذا آوردم. آن خانواده‌های فقیر که منتظر بودند، با خوشحالی در را باز می‌کردند، غذاها را می‌گرفتند و خدا را شکر می‌کردند.
‎خداوند همه کسانی که به فقیرها کمک می کنند را خیلی دوست دارد.

منبع: مستدرک الوسائل : ج ۷، ص ۱۸۲ (برای مشاهده صفحه ی کتاب کلیک کنید)

وعن أبی جعفر ( علیه السلام ) ، أنّه قال : « لمّا أخذت فی غسل أبی علی بن الحسین ( علیهما السلام ) ، أحضرت معی من رآه من أهل بیته ، فنظروا إلى مواضع السجود منه فی رکبتیه وظاهر قدمیه وبطن کفّیه وجبهته ، قد غلظت من أثر السجود حتى صارت کمبارک البعیر ، وکان صلوات الله علیه یصلّی فی کلّ یوم ولیلة ألف رکعة ، ثم نظروا إلى حبل عاتقه وعلیه أثر قد اخشوشن ، فقالوا لأبی جعفر ( علیه السلام ) : أمّا هذه فقد علمنا أنّها من أثر السّجود ، فما هذا الّذی على عاتقه ؟ قال ( علیه السلام ) : والله ما علم به أحد غیری ، وما علمته من حیث علم إنّی علمته ، ولولا أنّه قد مات ما ذکرته ، کان إذا مضى من اللّیل صدره قام وقد هدأ کل من فی منزله ، فأسبغ الوضوء وصلّى رکعتین خفیفتین ، ثمّ نظر إلى کلّ ما فضل فی البیت عن قوت أهله فجعله فی جراب ، ثمّ رمى به إلى عاتقه ، وخرج محتسباً یتسلل لا یعلم به أحد ، فیأتی دوراً فیها أهل مسکنة وفقر فیفرّق ذلک علیهم وهم لا یعرفونه ، إلّا أنّهم قد عرفوا ذلک عنه ، فکانوا ینتظرونه ، فإذا أقبل قالوا : هذا صاحب الجراب ، وفتحوا أبوابهم له ، ففرّق علیهم ما فی الجراب وانصرف به فارغاً یبتغی بذلک فضل صدقة السّر ، وفضل صدقة اللّیل ، وفضل إعطاء الصّدقة بیده ، ثم یرجع فیقوم فی محرابه فیصلّی باقی لیله ، فهذا الذی ترون على عاتقه أثر ذلک الجراب » .